طراحي و ساخت پل خيبري

مشخصات كتاب

عنوان:طراحي و ساخت پل خيبري

نوع مقاله:عمومي

نويسنده:مهدي خداوردي

ناشر:پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس

موضوع:جنگ ايران و عراق

اشاره

پژوهشگر مسائل جنگ ايران و عراق

جنگ ايران و عراق عرصه خلاقيت ها و نوآوري هاي گسترده اي بوده است. با توجه به اينكه سال 1387 از سوي مقام معظم رهبري سال نوآوري و شكوفايي نامگذاري شده است، صفحاتي از فصلنامه به خلاقيت و نوآوري و در جنگ ايران و عراق اختصاص يافته است. در اين شماره زمينه ها، چگونگي طرح، توليد و احداث پل خيبري، در منطقه جزيره مجنون و همچنين موانع و مشكلات به وجود آمده در اين راه و چگونگي غلبه بر آن ها به عنوان يكي از مهمترين نوآوري ها و خلاقيت هاي رزمندگان اسلام در طول جنگ مورد بحث و بررسي مسئولان و دست اندركاران اين كار بزرگ قرار گرفته است. اين گزارش تحليلي، برگرفته از مصاحبه هايي است كه آقاي مهدي خداوردي، از محققين حوزه مطالعاتي دفاع مقدس، با تني چند از دست اندركاران طراحي و ساخت پل هاي خيبري از جمله سردار فتوحي، سردار وفايي، سردار مهرداد، سردار جعفري و آقاي سردار نادري انجام داده و در نهايت با قلمي يكدست، آن را در قالب گزارش حاضر تنظيم نموده است. ضمن تشكر از ايشان و عزيزاني كه اطلاعات ارزشمندشان را در اين خصوص ارائه نموده اند، اميد است اين گزارش بتواند گوشه اي از زحمات و ايثارگري هاي صورت گرفته را منعكس نمايد.

مقدمه

در طول جنگ ايران و عراق اجراي عمليات در برخي از مناطق جنگي به دليل شرايط خاص جغرافيايي، بسيار سخت و در نتيجه غير قابل باور بود. طرح ريزي و اجراي عمليات در جزاير مجنون در يك كيلومتري مرز ايران و عراق و موازي با منطقه طلائيه يكي از اين مناطق محسوب مي شد. منطقه عملياتي خيبر

منطقه اي بكر در شرق دجله و داخل هور الهويزه با دو طبيعت متفاوت هور و خشكي بود كه از شمال به العزيز و از جنوب به القرنه، طلائيه و زيد محدود مي گرديد. آبريزهاي ورودي هور از طريق چهار رودخانه (دجله، كرخه، ميمه و دويرج) تأمين و از طريق نهرهايي چون كسلره و... از منطقه خارج مي شد. با توجه به اينكه منطقه عملياتي در خاك دشمن واقع بود كنترل آب (از حيث افزايش يا كاهش ميزان و مسير آب) در اختيار ارتش بعثي عراق قرار داشت. بيش از 85% مساحت هور را

[ صفحه 82]

پوشش هاي گياهي به نام چولان، بردي، شبلان و گاله در بر گرفته بود. در چنين منطقه اي اجراي عمليات و مهمتر از آن تثبيت و پشتيباني منطقه به دليل آب گرفتگي بخش وسيعي از منطقه بسيار سخت، و در نتيجه غير قابل باور بود.

با وجود اين، منطقه به دليل موقعيت راهبردي اهميت زيادي براي ايران و عراق داشت و به همين خاطر از سوي ايران براي اجراي عمليات انتخاب شد. در عين حال موضوع مهم ديگر رعايت اصل غافلگيري دشمن بود. عراق پس از سلسله عمليات هاي آزادسازي (ثامن الائمه، فتح المبين، طريق القدس و بيت القدس) استحكامات زيادي در روبروي نيروهاي ايران ايجاد كرده بود. بنابراين اصول استراتژي نظامي و طرح ريزي عمليات، چنين اقتضاء مي كرد كه براي انجام عمليات، منطقه اي در نظر گرفته شود كه اولا دشمن تصور انجام عمليات در آن منطقه را نداشته باشد، ثانيا با توجه به ضعف دشمن در مواجهه با عمليات هاي آبي - خاكي اين امكان وجود داشته باشد كه در صورت توفق رزمندگان،

معادله نظامي به نفع ايران رقم بخورد. منطقه هور با توجه به ويژگي هاي طبيعي اش امتيازاتي را براي ايران به همراه داشت:

1) ناتواني (احتمالي) دشمن در عمليات آبي - خاكي و عدم توانايي ارتش بعثي در انطباق سريع با موقعيت جديد؛

2) غفلت دشمن از امكان انجام عمليات در منطقه و عدم آمادگي براي استفاده مفيد و مؤثر از توانايي هاي خود و به كارگيري زرهي و متعاقب آن سرعت عمل رزمندگان در انجام مانور و دستيابي به اهداف؛

3) بكر بودند منطقه و مهمتر از آن پرهيز از امكان تك جبهه اي از سوي دشمن؛ و

4) سرعت عمل در حمله به جناحين دشمن و تسلط بر آن.

يكي از فرماندهان سپاه در اين مورد تصريح مي كند: «ما امكانات و تجهيزات دشمن را نداشتيم. دنيا هم به جهت تحريم اقتصادي اين تجهيزات را به ما نمي داد؛ لذا ناچار بوديم جايي به دشمن بزنيم كه كمترين استعداد و انرژي را بكار ببريم و بيشترين تلفات را به دشمن تحميل كنيم و در ضمن آن، زمين خوبي را تعريف و بيشترين دستاورد را به دست آوريم. اين ويژگي ها ما را به انتخاب زمين مناسب و بروز خلاقيت و ابتكارات در نحوه پشتيباني وادار مي كرد.» [1] .

به دليل مشكلاتي كه نيروهاي عمل كننده در عمليات هاي قبلي مثل عمليات رمضان و والفجر مقدماتي داشتند، اصل غافلگيري در موفقيت عمليات جديد حرف او را مي زد. غافلگيري مي توانست در زمان و منطقه عمليات باشد. به همين جهت تلاش شد تا افراد بسيار كمي در جريان حوادث منطقه عمليات قرار گيرند؛ و تمام شناسايي هاي در نهايت

مخفي كاري و عدم ايجاد حساسيت انجام پذيرد. آمد و شد در منطقه به منظور شناسايي اوليه جزاير (شمالي و جنوبي مجنون) و بررسي راه هاي نفوذ از همان ابتدا كاملا حساب شده انجام مي شد. منطقه زير ديد مستقيم نفرات دشمن كه در دكل هاي ديده باني مستقر بودند، قرار داشت. بنابراين با محدوديت عجيبي روبرو بوديم. فرماندهان و مسئولين هم بسيار مراقب بودند تا در

[ صفحه 83]

گفتگو با ديگران، نامي از منطقه برده نشود. ضمنا جهت رفت و آمد از لباس هاي مبدل و محلي استفاده مي شد [2] .

با وجود امتيازاتي كه منطقه هور براي ايران داشت، اجراي عمليات با محدوديت هاي گسترده اي نيز روبرو بود. چگونگي اجراي عمليات و پشتيباني از آن موضوعي حياتي براي موفقيت آن محسوب مي شد. پس از انتخاب منطقه عمليات، از همان ابتدا مشخص بود كه تخصص هاي فني نقش و تأثير اساسي و كليدي در فرآيند و نتيجه عمليات دارند. به عقيده فرماندهان، اگر ما مي توانستيم (با توجه به وضعيت طبيعي منطقه) پشتيباني مداومي از نيروها داشته باشيم، امكان ماندگاري نيروها در منطقه متصرفي زياد و مفيد بود. با توجه به اين حساسيت ساخت پل شناور از همان آغاز در اذهان فرماندهان و مسئولان جنگ به صورت جدي شكل گرفت و پيگيري شد.

شناسايي منطقه و بررسي راه هاي نفوذ، ايجاب مي كرد كه واحدهاي پشتيباني و به خصوص واحد مهندسي براي تسهيل در رفت و آمد نيروها به منطقه و پشتيباني سريع از آن ها به سرعت وارد عمل شود. اين اقدامات مي توانست هم از طريق راه هاي آبي و استفاده از قايق و هم از طريق جاده اي

كه از طلائيه (جديد و قديم) گذشته و به اتوبان بصره - العماره مي رسيد، صورت گيرد. اما از آنجا كه استفاده از قايق و هلي كوپتر براي انتقال نيرو در آب هاي راكد هور در جريان عمليات و در درازمدت مشكلات عديده اي را ايجاد مي كرد، لذا احداث پل شناور [3] اجتناب ناپذير بود.

طبق محاسبه و برآورد اوليه، بايد تمهيدات لازم براي ساخت پلي به طول حدود 14 كيلومتر در هور اتخاذ مي شد. بديهي بود ساخت چنين پلي با اين وسعت بايد در نهايت دقت و محاسبات دقيق فني انجام مي گرفت. لذا نظر به تعامل تنگاتنگ سپاه پاسداران و جهاد سازندگي (در جريان جنگ تحميلي) و نيز تجارب ارزنده جهاد در زمينه ساخت پل، طراحي پروژه مزبور به اين نهاد واگذار شد و مقرر گرديد جهاد تحت نظارت سپاه در مدت 5 / 2 ماه اين پل را بسازد. در اين راستا به لحاظ حفظ مسايل امنيتي، سپاه مجري طرح را تنها از طول تقريبي پل دو جدا آب را كند مطلع ساخت.

براي ساخت پل و چگونگي تأمين مواد مورد نياز آن، جلسات متعدد و ايده هاي مختلفي ارائه شد. آنچه مهم بود اين موضوع بود كه پل بايد توانايي و قابليت عبور نيرو و خودروهاي سبك (به ظرفيت اسمي 4 تن) را داشته باشد. طراحان جوان، جسور و هوشمند، خيلي زودتر توانستند طرح هاي مفيدي، را ارائه دهند.

در جلسات متعددي فرماندهان و مسئولين مهندسي سپاه مشخصات و چگونگي ساخت اين پل را بررسي كردند و پس از تصويب طرح نهايي، قرارداد ساخت آن ابلاغ گرديد. طبق محاسبات انجام شده 6000 قطعه از پل بايد

در مدت 5 / 2 ماه ساخته مي شد.

سازماندهي اوليه

پس از تصويب نهايي طرح و با توجه به محدوديت زماني، به منظور ايجاد سهولت در امور اجرايي و به وجود آمدن هماهنگي لازم ميان سازمان هاي مختلف، مقرر شد وزارتخانه هاي بازرگاني، صنايع سنگين، سازمان صنايع و گسترش (كارخانجات تحت پوشش وزارت صنايع سنگين) و بنياد مستضعفين در سه شيفت 8 ساعته مراحل ساخت تا توليد را انجام دهند. در اين رابطه دستگاه هاي مربوطه تحت نظارت گروه هاي مختلف، 400 پرسنل را به كار گرفتند و سازمان اجرايي پل را در دو بخش امور پشتيباني و توليد و حمل پل تا دپو، مورد بررسي قرار دادند.

براي همه مراحل مختلف ساخت و ساز پل و حمل و نقل آن و كليه امور مربوط به پل از مونتاژ، نصب، خدمات، نگهداري گرفته تا انتقال آن ها چارت سازمان با (زمانبندي هاي لازم) تهيه شد كه به همه آن ها، بدون اينكه تداخلي پيش بيايد، عمل شد. [4] البته چون قطعات پل ها در كارخانجات مختلف ساخته مي شد، ساخت اوليه قسمت هاي مختلف پل بعضا با اشكالاتي مواجه مي شد. اما به هر حال، مرحله اول (امور پشتيباني توليد) به ستاد فوريت هاي وزارت سپاه واگذار شد و بخش دوم (حمل و

[ صفحه 84]

نقل) از كارخانه تا پادگان شهيد حبيب اللهي به گروه هاي زير واگذار گرديد:

1. گروه تخليه از قطار و بارگيري بر روي تريلر؛

2. گروه عمليات خاكي (جهت احداث اسكله خاكي كه براي تخليه پل ها و به آب اندازي در نظر گرفته شد)؛

3. گروه تخليه و آب اندازي؛

4. گروه مونتاژ اوليه؛

5. گروه انتقال تا محل نصب و اتصال به سرپل اصلي؛

6. گروه نصب؛ و

7. گروه نگهداري.

در جريان آزمايش، بعضا نر و مادگي دو قطعه از دو كارخانه با يكديگر تطابق نداشت و يا عدم اتصال سيم ها به وسيله زنجير و يا سيم به بدنه پل توسط برخي كارخانجات سازنده، موجب گم شدن و يا سقوط آن ها به داخل آب مي شد كه مشكلات فراواني براي پرسنل نصاب ايجاد مي كرد.

پس از تصويب ساختار و مشخص شدن مسئوليت ها، در بدو امر گرداني به نام «خيبر» در تهران جهت آموزش مراحل اجرايي عمليات نصب تشكيل شد و با استقرار تعدادي پل در درياچه آزادي، تمرين هاي خود را آغاز كردند و برادر جولايي به همراه تعداد كمي از هم رزمان به آموزش نيروهاي گردان مشغول شدند. [5] .

البته نيروهاي گردان (در منطقه عمليات) كه از جوانان غير رزمي بودند در دو گردان سازماندهي شدند. گردان اول در خط مونتاژ و دومي در خط نصب در سه شيفت 8 ساعته كار مي كردند.

براي اينكار به ناچار نيروهايي را به كار گرفتيم كه از حيث جثه و يا سن، امكان حضورشان در گردان هاي عملياتي خط شكن وجود نداشت. آنان عموما جواناني ريز نقش و غير رزمي بودند كه فرمانده گردان هاي عملياتي از پذيرش آن ها براي اجراي عمليات رزمي خطشكن اكراه داشتند. لذا بايد اذعان كنم هم مديريت و هم به كارگيري آن ها، كمتر از تلاش مهندسين در خلق اثر پل خيبري نبود. ما هرگز به آن ها نگفتيم كه شما بدرد نخور و كار بلد نيستيد بلكه معتقد بوديم اين نيروها

حتما در جايي از جبهه به غير از يگان هاي رزمي مي توانند مؤثر باشند. [6] .

ساحل سازي

شيب ملائم آب در هور در نزديكي ساحل تقريبا به صفر مي رسيد. براي دستيابي به حداقل عمق شناوري لازم، احداث اسكله خاكي ضروري بود. گروه عمليات خاكي طرح اسكله اي به طول 750 متر (شامل 500 متر پل ارتباطي) به عرض 3 و ارتفاع 5 / 3 متر به اجراء درآورد. عمليات ساخت و ساز اسكله طي 8 شبانه روز در سه شيفت كاري انجام شد. همچنين جاده خاكي از ابتداي جاده آسفالته تا محل اسكله به طول تقريبي 16 كيلومتر احداث گرديد. [7] .

انتقال و حمل پل

6000 قطعه پل خيبري كه حدود 70% آن در تهران توليد شده بود به تدريج به منطقه انتقال داده شد. چگونگي انتقال قطعات پل به منطقه به لحاظ رعايت مسائل حفاظتي يكي از مشكلات اصلي پروژه محسوب مي گرديد. در مرحله اول، قطعات از محل توليد تا دپو (اهواز - پادگان شهيد

[ صفحه 85]

حبيب اللهي در فاصله 100 كيلومتري منطقه عمليات) به وسيله قطار و سپس تا محل اجراء (اسكله) توسط تريلي حمل مي شد. [8] [9] عدم رعايت مسائل امنيتي در زمينه لجستيك، مضرات جبران ناپذيري را متوجه عمليات مي كرد. در انتقال آشكار قطعات پل خيبر ستون پنجم كه عمدتا در مسير سه راه خرمشهر حضور داشتند مي توانستند تعداد خودروها و نوع قطعات حمل شده را آمارگيري كرده و به اين ترتيب، دشمن را از جهت حركت و عمق منطقه عملياتي مطلع سازند.

نكته مهم در اين فرآيند، رعايت مسائل حفاظتي بود. موفق شده بوديم اصل حافظت را در تهران با وجود آن كه كارخانجات زيادي در حال ساخت قطعات مختلف پل بودند كاملا رعايت

و به اجراء بگذاريم. زيرا در طول ساخت، كسي نمي دانست اين قطعات براي چه منظوري است و در كجا از آن ها استفاده خواهد شد. وقتي چنين ملاحظاتي صدها كيلومتر دورتر از منطقه رعايت شد، طبيعي بود كه در منطقه اين حساسيت بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد. لذا به هنگام انتقال پل ها به منطقه، تلاش شد تا رانندگان تريلي ها در بي خبري مطلق قرار گيرند و تحت هيچ شرايطي متوجه منطقه عملياتي نشوند.

كار انتقال قطعات به منطقه با تاريكي هوا آغاز و تا قبل از روشنايي مجدد انجام مي شد. تريلي ها با چراغ هاي خاموش روي دژ به عرض 3 متر و طول 35 كيلومتر كه دو سوي آن آب بود، حركت مي كردند. كوچكترين غفلت از سوي راننده، واژگون شدن آن ها به درون آب هور را به دنبال داشت. به عبارتي؛ راننده ها مانند افرادي كه چشمان شان بسته است بايد روي جاده اي باريك حركت مي كردند؛ لذا هدايت آن ها بسيار مشكل، جسورانه و به صورت حرفه اي انجام مي پذيرفت. براي اين منظور يك موتور سوار كه جلوي آن ها حركت مي كرد، وظيفه هدايت رانندگان را به عهده داشت. از سويي بايد ذهن برخي راننده ها را نسبت به آنچه در طول مسير مي ديدند و حساسيت نشان مي دادند تغيير مي داديم، مثلا اگر اسمي از جزيره به گوششان مي خورد به او القاء مي كرديم كه نزديك (يا داخل) جزيره هستيم. اگر حجمي از چراغ هاي روشن را در مسير مي ديد، مي گفتيم آن ها متعلق به شهر بصره يا مثلا آبادان هستند.

خلاصه سعي در صحنه سازي داشتيم تا كار فريب به خوبي انجام شود. ناچار بوديم دست به اين ترفندها بزنيم. بايد ايمني كار

در منطقه محفوظ مي ماند. [10] البته از آنجا كه خروج نيروهاي مستقر در منطقه به مدت 3 ماه ممنوع اعلام شده بود و نگهداري رانندگان جرثقيل براي مدت 3 ماه امكان پذير نبود، لذا آموزش تعدادي از نيروهاي مستقر در منطقه براي فراگيري كار با جرثقيل در دستور قرار گرفت.

مونتاژ و نصب پل

كار مونتاژ و نصب پل توسط گردان خيبر متشكل از 6 گروهان انجام مي شد. گروهان اول، مسئول نصب و گروهان دوم، عمل مونتاژ را انجام مي داد. انجام اين كار طي چند مرحله صورت مي گرفت:

1. مرحله اول، حمل قطعات پل از محل دپو تا اسكله؛

2. مرحله دوم، انتقال آن ها از طريق آب تا قسمت مونتاژ؛

3. مرحله سوم، مونتاژ قطعات پل؛

4. مرحله چهارم، انتقال قطعات مونتاژ شده تا محل نصب؛ و

5. مرحله پنجم نصب نهايي قطعات.

در واقع پس از تخليه قطعات در درون آب، يك ستون از نفرات به فاصله 6 متر روبروي هم قطعات مزبور را به قسمت مونتاژ انتقال مي دادند. پس از آن 12 قطعه از پل به وسيله گروهي ديگر به يكديگر متصل شده و توسط گروه انتقال آبي گردان هاي سلمان و مقداد در آب هدايت مي شد. نظر به نيروي 200 كيلوگرمي لازم جهت حركت هر قطعه پل، براي انتقال هر قطعه دو نفر نيرو در نظر گرفته شد. روزانه 30 تا 40 و در مواردي 75 تريلي كه هر يك حامل چهار قطعه بود، تخليه، حمل، مونتاژ و نصب مي شد. [11] .

[ صفحه 86]

به نظر نمي رسد در دنيا و جنگ بين كشورها، ساخت پل شناوري

با اين عظمت و كاربرد چنين مصالح سبكي، سابقه داشته باشد. اين خلاقيت و نوآوري فقط محصول لطف خدا بود كه در ذهن نيروهاي مهندسي جهاد و سپاه شكل گرفت. [12] فعاليت نيروهاي جوانه در مراحل چهارگانه (تخليه، حمل، مونتاژ و نصب) واقعا حيرت آور بود. جواناني به غايت زحمت كش، جدي و حرف شنو كه با مجاهدت تحسين انگيز و تحمل بسياري از مشكلات طاقت فرسا، عزم خود را جزم كرده بودند تا امكان تردد سريع و بي دغدغه نيروها را در حين عمليات فراهم آورند. [13] [14] اين عمليات در فصل زمستان بود و آن ها دائما داخل آب بودند. آن ها اكثر اوقات با بيماري هاي سرماخوردگي، سرفه و سينه درد، روبرو بودند. از آنجا كه به لحاظ رعايت مسايل حفاظتي در قرنطينه بودند و امكان خروجشان از منطقه وجود نداشت، در همان محل پست هاي امدادي كه احداث كرده بودند، معالجه مي شدند. عمل اين نيروها موجب حيرت فرماندهان شده بود. آن ها جلوه هايي از مقاومت را به نمايش گذاشتند كه كمتر بيننده اي قادر به كنترل احساسات خود بود و معمولا در محافل و جلسات فرماندهان و مسئولين فداكاري آن ها سينه به سينه نقل مي شد. [15] آن ها بدون آن كه لباس غواصي داشته باشند تا از نفوذ آب به بدنشان جلوگيري كند، صرفا با به تن كردن بادگير، در آب سرد هور داخل مي شدند و با ذكر يا الله يا الله و نامگذاري احداث هر كيلومتر از پل به نام يكي از ائمه اطهار (ع)، خستگي را از تن بيرون مي كردند. اين در حالي است كه يكي از فرماندهان پس از گذشت 26 سال از آن روزها، با ژست و لحني كه

به خوبي مي شد احساس عميق او را از بزرگي و عظمت كار درك كرد چنين اظهار مي كند: «در طول 8 سال جنگ تحميلي، سنگين ترين كاري كه انجام داديم نصب اين پل ها بود. واقعا كار سنگين و پر زحمتي بود. امكان يك لحظه غفلت وجود نداشت چون در اين صورت مشكلي پيش مي آمد. يا نيروهاي نصاب، گرا و مسير را منحرف مي رفتند يا اتصال پل ها بعضا به مشكل برمي خورد. همچنين اگر شما روزي 8 ساعت داخل آب باشيد، زماني كه از آب بيرون بياييد، تعادلتان به هم مي خورد و مدت كوتاهي طول مي كشد تا درست راه برويد. اما اين جوانان به تدريج تجربه راه رفتن و چگونگي استقرار در آب را ياد گرفتند. آن ها آموختند كه چگونه از ني ها به عنوان ابزار كمكي و براي شناور ماندن در محل هاي عميق تر استفاده كنند و آرام آرام ياد گرفتند بدون لباس غواصي و با لباس معمولي روزها و ساعت هاي طولاني در آب بمانند.در آن زمان به دليل اينكه تحريم بوديم براي تأمين لباس غواصي مشكل داشتيم. اصلا لباس غواصي مقدس بود. مثل يك موشك ماليوتكا برايمان اهميت داشت. راه كارهايي ارائه شد و تلاش هايي براي تأمين آن ها از سوي دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در خارج از كشور انجام شد اما هرگز نتوانستيم به مقدار كافي لباس غواصي بدست آوريم و عموما در مضيقه بوديم [16] .

نيروهاي نصاب، خستگي ناپذير كار مي كردند. شب ها وظيفه تخليه قطعات پل از كاميون ها و استتار آن ها را انجام مي دادند و روزها يكي يكي پل را به داخل آب مي بردند و به يكديگر متصل و نصب مي كردند. كار براي 24 ساعت

[ صفحه 87]

پيش بيني شده بود و اگر كسي فرصت مي كرد 3 - 4 ساعت مي خوابيد. اقدامات و تلاش ها واقعا غير قابل توصيف هستند. آن ها از نظر روحي و رواني آن قدر شاد بودند كه احساس خستگي كه زمينگيرشان كند به چشم نمي خورد. واقعا نتيجه كارشان تحسين برانگيز بود. پل طولاني درون آبراه ها زيبايي خاص داشت. پل ها استراحت گاه ها، پاركينگ ها و... زيبايي خاصي در جزيره مجنون ايجاد كرده بود... و مهمتر اين كه نتيجه مجاهدت غير قابل توصيف اين نيروها كه بعضا آن ها را غير رزمي مي پنداشتند، شور و شعف زايدالوصفي بين رزمندگان و مسئولان و فرماندهان ايجاد نمود. [17] ترديد به خود راه ندهيد كه رمز موفقيت اين جوانان مرهون حرف شنوي، ايثار و ظرفيت بالاي آن ها براي تحمل كارهاي طاقت فرسا (زحمتي كه تاكسي به آن مشغول نباشد متوجه عظمت و بزرگي آن نخواهد شد)، همدلي و پيوند عميق رزمنده با فرمانده خود [18] [19] و سرانجام ميل به شركت در عمليات بود. در اين ميان؛ گزينه آخر، گزينه اصلي نيروهاي فعال در مونتاژ و نصب پل بود. چرا كه آن ها به خاطر شور جواني و انقلابي، اساسا براي انجام كارهاي فني و پشتيباني رزمي به جبهه نيامده بودند؛ بله شوق شركت در عمليات (و ميل به شهادت) آن ها را راهي جبهه هاي نبرد كرده بود. لذا وقتي كار نصب پل به پايان رسيد در حالي كه بسياري از آن ها به خاطر حضور طولاني مدت در آب هاي سرد هور، مريض بودند (سرماخوردگي، سينه درد و سرفه).

درخواست مشاركت براي عمليات رزمي را كرارا يادآوري مي كردند. اما آن ها از جثه هاي كوچكي برخوردار بودند

و غير رزمي بودند لذا تلاش كرديم با لطايف الحيل آن ها را قانع كنيم كه حداقل براي مدت كوتاهي (چند روز) به استراحت (مرخصي) بروند. بنابراين آن ها را جمع كرديم و مراتب تقدير و تشكر فرمانده لشكر ساير مسئولين لشكر و خودم را اعلام كردم سپس از اهميت و ارزش خدمات آنها كه چقدر اقداماتشان كمك حال رزمندگان بود، و نقش كه ايفا كردند صحبت كردم و تصريح كردم كه از ارزش اقداماتشان كمتر از نبرد يك رزمنده در خط مقدم نيست و... از آن ها درخواست كردم كه براي دو روز جهت استراحت به عقب بروند. به محض گفتن اين نكته ناگهان صداي اعتراض آن ها بلند شد. لحظاتي بعد صداي هق هق گريه آن ها كه معصومانه التماس مي كردند ما هم مي خواهيم در عمليات باشيم و در ميدان نبرد باشيم شنيده شد. سرازير شدن گلوله هاي بلورين اشك در صورت هاي كوچكشان و نگاه هاي ملتمسانه شان به شدت همه را تحت تأثير قرار مي داد. واقعا چه بايد مي كرديم. امكان توجيه و قانع كردن آن ها (از اين باب كه ثواب كار شما كمتر از رزمندگان نيست) بسيار سخت بود. بايد كمي صبر مي كرديم تا از التهاب اين درخواست كه مانند شوك برايشان بود كاسته مي شد. سرانجام پس از توضيحات مكرر چند تن از فرماندهان و

[ صفحه 88]

مسئولين مهندسي، قرار شد موقتا به عقب بروند و در صورت نياز حتما از وجود آن ها استفاده نمائيم و با اين تعهد، آن ها كمي التيام پيدا كردند. [20] .

روش حمل قطعات مونتاژ شده

حمل قطعات مونتاژ شده به داخل آب هاي هور با استفاده از قايق، خشايار، جي.اس.پي و هاوركرافت انجام مي شد

كه در ادامه كار برخي از آن ها به دليل مشكلات مورد استفاده قرار نگرفت.

1) قايق: در آب هاي كم عمق تا 100 سانتيمتر و به خصوص در هور كه داراي ني هاي انبوه بود، تردد قايق، با مشكلات فراوان مواجه مي گرديد. ورود ني به داخل سيستم خنك كننده موتور و تراكم بيش از حد آن در مسير عبور، در برخي موارد عملا حركت قايق را غير ممكن مي ساخت. البته در شرايط عادي و عدم وجود موانع فوق الذكر، قايق وسيله مناسبي جهت حمل قطعات پل بود.

2) خشايار و بيرمايه: نفربر آبي - خاكي خشايار، ساخت اتحاد جماهير شوروي بوده و از حدود 30 سال پيش تاكنون در ارتش جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته شده است. شكل ظاهري آن مانند تانك مي باشد و در موارد لزوم مي تواند به حالت شناور درآمده و به وسيله توربين در آب به حركت درآيد. اين وسيله كه مأموريت اصلي اش حمل نفر مي باشد از مدت ها پيش، از رده خارج شده بود. با بازسازي آن نيروهاي نصاب و در حين عمليات رزمندگان مي توانستند به آساني در آب هايي به عمق 1 متر و بدون بروز هر مشكلي حركت نمايند. ضمن آن كه با اين دستگاه، نيروهاي نصاب مي توانستند چند پل را به هم متصل كنند و با سرعت بيشتر به فعاليت خود ادامه دهند. استفاده از اين دستگاه به خصوص هنگامي كه طول قطعات نصب شده به بيش از يك كيلومتر رسيد بسيار مفيد و مؤثر بود. زيرا وقتي قطعات پل به هم متصل شد و مي خواستيم قطعات ديگر را به انتهاي آن متصل كنيم بايد آن ها را از كنار

اين پل ها (و از روي آب) عبور مي داديم؛ اما تراكم و ضخامت ني ها معضلي بزرگ بود. براي اين منظور دستگاهي سفارش داده شد كه بتواند در حداقل زمان ممكن و به طور اتوماتيك ني ها را زا حداقل نيم متر زير آب درو نمايد. لذا صنايع خود كفايي وزارت سپاه دستگاه مزبور را طراحي نمود. «دستگاه مورد نظر را براي برادران صنعتگر در وزارت سپاه تشريح كرديم بدون آنكه حرفي از منطقه عمليات بزنيم و درخواست كرديم آن را بسازند. مهندسين صنايع در وزارت سپاه پس از مدتي آن را ساخته و تحويل دادند. از آنجا كه آن ها نمي دانستند، اين دستگاه براي كجا است محاسبه اصطكاك آب با ديسك هاي اره، دقيق محاسبه نشده بود. لذا در مرحله كاربرد، با توجه به فشاري كه به ديسك ها وارد مي شد، براي دستگاه مشكلات فني ايجاد گرديد و عملا كارايي خود را از دست داد.

بروز اين مشكل سه روز كار را به تعطيلي كشاند. تا اين كه بر حسب اتفاق دو دستگاه بيرمايه عراقي در جزيره يافت شد. بيرمايه در حقيقت تراكتوري بود كه به جاي چرخ هاي لاستيكي از چرخ هاي فلزي به قطر سه تا سه و نيم متر و به عرض يك متر از جنس ورق فلزي كه با نبش يا سپري به صورت كج آج گذاري شده است، بهره مي برد. نيروي محركه موتور با دو ديفرانسيل به چهار چرخ منتقل

[ صفحه 89]

مي شد و سهولت حركت دستگاه را در هور و بر روي ني فراهم مي آورد. حركت بيرمايه بر روي ني موجب خرد شدن و خوابيدن ني ها در زير سطح آب مي گرديد. از

آنجا كه اين دستگاه آسيب ديده بود، نه قطب نمايي داشت و نه موتورهاي آن كار مي كرد. لذا به سرعت نسبت به راه اندازي آن اقدام گرديد. با توجه به دقت كم و امكانات محدود، يك موتور قوي روي آن نصب گرديد و از آنجا كه قطب نما نداشت، من (سردار وفايي) روي خشايار ايستادم و به اپراتور، سمت و سوي مسير را راهنمايي مي كردم. بيرمايه به آرامي در ميان ني هايي به ارتفاع 2 تا 3 متر حركت مي كرد. آنقدر غرق در حركت بيرمايه و قدرت كشش آن بوديم كه حواسمان به مسائل حاشيه اي نبود. شايد خداوند ذهن را اينگونه مشغول كرده بود. 2 يا 3 كيلومتر كه پيش رفتيم ناگهان بردار مهرداد با هيجان گفت: پشت سرت را نگاه كن، ديدم درست به اندازه عرض 2 متر ني ها 2 ، 3 متري خرد شده اند. [21] به عبارتي دستگاه فوق بهترين وسيله براي ايجاد آب راه و بريدن ني ها بود. لذا از اين دستگاه براي انتقال قطعات پل به جلو استفاده زيادي برديم. يعني به جاي آن كه دانه دانه پل ها را ببريم 5 - 6 قطعه را به بيرمايه مي بستيم و كيلومترها آن ها را بدون زحمت جلو مي برديم.

نصب پل و مزاياي آن

پس از مونتاژ اوليه قطعات، حمل آن ها به محل نصب پل با ملاحظات زيادي صورت مي گرفت زيرا گشت هاي شناسايي مرتب به منظور شناسايي آب راه ها در منطقه تردد مي كردند و اين مسأله مي توانست خطراتي را در برداشته باشد. به خصوص هنگام جاگذاري سيم ها به پل، گاهي سر و صداي زيادي ايجاد مي شد. لذا نيروهاي نصاب با آغاز تاريكي هوا تيوپي را روي سيم ها مي انداختند و بعد

با چكش ضربات لازم را براي جا انداختن آن ها فرود مي آوردند و با اين روش به طور قابل ملاحظه اي از ايجاد سر و صدا كاسته مي شد. البته گشت شناسايي خودي نيز در حوالي نيروهاي نصاب، مراقب فعاليت هاي گشتي هاي دشمن بودند.

همچنين با توجه به عرض كم پل ها، ساخت پاركينگ و پست هاي امدادي نيز از ضروريات بود. براي اين منظور، آن ها با اتصال دو يا سه سطح پل از عرض به يكديگر، توانستند در هر 500 متر از مسير يك پاركينگ تعبيه نمايند؛ و در محل هاي مناسب نيز پست هاي امدادي جهت رسيدگي سريع به مجروحين در نظر گرفته شد.

«به طور كلي با توجه به مسير طولاني عقبه با خط مقدم و مشكلات عديده مربوط به نقل و انتقال نيروها، احداث پل مزاياي فراواني داشت. نخست، علاوه بر احداث پاركينگ ها با ايجاد پدهاي جانبي، استقرار نيرو براي مدت كوتاه در نزديكي خط مقدم دشمن مهيا گرديد. دوم، با ايجاد پدهاي جانبي و تعبيه تيربارهاي دوشكا روي آن ها، عملا تمهيدات مناسبي براي مقابله با هلي كوپترهاي دشمن و تأمين امنيت نيروهاي خودي اتخاذ گرديد. سوم، با نصب پل ها و سيم كشي خطوط تلفن صحرايي، برقراري ارتباط بي سيمي به شدت كاهش يافت و شنود مكالمات خودي توسط دشمن به حداقل ممكن رسيد. چهارم، سرعت انتقال نيروها به خطوط مقدم به طور چشمگيري افزايش و تسهيل يافت؛ زيرا در غير اين صورت، مي بايست حجم زيادي از نيروهاي عملياتي توسط قايق ها منتقل مي شدند كه در بسياري مواقع امكان انحراف قايق ها در آب راه ها وجود داشت. علاوه بر اين ها، احداث پست هاي امدادي در نزديكي منطقه درگيري از اهميت فوق العاده اي برخوردار بود.

تفاوت اين پست هاي امدادي (كه روي پدهاي جانبي و در كنار مسير اصلي ساخته شد) با پست امدادي روي جاده اصلي اين بود كه چون دشمن شاخص جاده را داشت لذا هنگام عمليات همانند يك سيبل ثابت، گراي آن را داشت و به راحتي مورد هدف توپخانه و هواپيماها قرار مي گرفت. ليكن پست هاي امدادي داخل هور در ميان ني ها استتار شده بودند و محل آن ها براي دشمن شناخته شده نبود، از اين رو از امنيت بيشتري برخوردار بود.

[ صفحه 90]

جمع بندي

عمليات مونتاژ، انتقال قطعات مونتاژ شده تا محل نصب و نصب نهايي پل از ابتداي فعاليت تا انتها، هيجده روز به طول انجاميد و در تاريخ 27 / 12 / 1362 پل به ساحل دشمن رسيد. طي اين مدت، بروز مشكلاتي باعث تعطيلي سه روزه شد و در نتيجه 15 روز كار مداوم در سه شيفت 8 ساعته انجام شد. با احتساب طول پل (13850 متر) و زمان اجراي پروژه، پيشروي متوسط پل روزانه 700 متر تخمين زده شد. در ارتباط با تنلژ و بار ترافيكي، مشكلي احساس نگرديد زيرا هر قطعه پل برابر وزن يك خودرو طراحي شده بود و از طرفي سرعت و بار مجاز 20 كيلومتر در ساعت و 5 / 1 تن به وسيله تابلوهايي براي روي پل مشخص گرديده بود. در نخستين شب نصب پل تا بامداد جمعه 500 وانت توپوتا از روي آن تردد كردند كه با احتساب يك تن بار بر روي هر وانت جمعه 500 تن ملزومات از اين طريق به جزاير شمالي مجنون انتقال داده شد. گفتني است از ابتداي غروب

آفتاب تا نيمه شب، پل از سمت خودي به سمت جزيره يك طرفه بود و پس از آن كليه خودروها به عقب باز مي گشتند.

راز موفقيت اين حماسه بزرگ در عرصه مديريت فن آوري، مرهون مهندسين هوشمندي بود كه تحت مديريت مهندس شهيدپور شريف كار مي كردند. همچنين ميدان دادن به جوانان از ديگر دلايل موفقيت در خلق اين اثر بديع بود. جواناني كه فرصت يافتند در روزهاي پر التهاب و پر مخاطره توان و استعداد خود را به منصه ظهور برسانند و با كسب تجربه در فرآيند ساخت، توليد، مونتاژ، نصب و نگهداري اشكالات خيلي زود متوجه و نسبت به رفع آن ها اقدام نمايند.

از مهمترين دستاوردهاي ساخت اين پل تحسين برانگيز كه مهندسي رزمي سپاه مشاركت فعالي در آن داشت مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1) تحول در عرصه انديشه مهندسي رزمي؛

2) تحول در عرصه سازمان و ساختار؛

3) تحول در عرصه فرآيند كسب دانش نوين؛

4) تحول در عرصه برخورد با نيروهاي مبتني بر استعداد محوري؛

5) تحول در اجراي فرآيندهاي اجراي پروژه؛ و سرانجام

6) تحول در آفرينش گري.

موفقيت ها در عرصه مديريت فن آوري مرهون افراد هوشمند بود تا سازمان هوشمند. توفيق در اين عرصه فرماندهان سپاه را بر آن داشت، تا مهندسي رزمي سپاه را پرورش به سمت و سوي سازماني هوشمند سوق دهند. جلسات عموما محل و مجالي بيشتر براي فكر كردن در فضاي تعامل و تبادل دانش و انتقال تجربيات و عرصه اي براي مسئله شناسي و راه حل يابي بود. اين دستاوردها بعدا در ساير عمليات ها مورد استفاده قرار گرفت كه در

موفقيت آن ها مؤثر بود.

پاورقي

[1] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار مهرداد.

[2] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار وفايي.

[3] نظر به اينكه نامي كه براي عمليات در نظر گرفته شده بود موسوم به خيبر بود، لذا پل شناور مورد نظر به نام پل خيبري شهرت يافت.

[4] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار وفايي و سردار مهرداد.

[5] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار وفايي.

[6] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار فتوحي.

[7] گزارش برادران مالميران و مدد، گزارش كار، بانك اطلاعات ستاد كل سپاه.

[8] هر تريلي در هر بار به طور متوسط 4 سطح پل خيبري (مشتمل بر 24 متر پل مفيد) را منتقل مي كرد. در بدو امر، كار تخليه مونتاژ و نصب پل با استفاده از 10 تريلي صورت پذيرفت ولي به تدريج اين تعداد به 50 عدد بالغ گرديد. نظر به وزن زياد قطعات پل، و سختي تخليه آن ها توسط نفر، اين كار با استفاده از جرثقيل هاي بوم كوتاه انجام گرفت (كه از ديد دشمن هم مخفي مي ماند.).

[9] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار فتوحي.

[10] گزارش برادر مدد، گزارش كار، بانك اطلاعات ستاد كل سپاه.

[11] گزارش برادران مالميران، شهيد علوي و مدد، گزارش كار، بانك اطلاعات ستاد كل سپاه.

[12] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار مهرداد.

[13] كم بودن عمق آب در برخي از مناطق هور، استقرار نيروها و انتقال سريع آن ها را با مشكل مواجه مي ساخت. امكان تردد قايق وجود نداشت. يا بايد با انتقال خاك بسيار به منطقه، دژ ساخته مي شد و يا با ابزار وسايل ابتكاري، امكان تردد و پشتيباني از نيروها فراهم مي شد. اگر چه پل هاي كوثري تا حدي رفع نياز

رزمندگان را برآورده مي ساخت اما ابعاد كوچك و مشكلات ناشي از آن، امكان تسهيلات، پشتيباني و امداد رساني فوري را ميسر نمي ساخت. به گونه اي كه فتوحي، فرمانده تيپ لشكر 17 حضرت علي ابن ابيطالب، هنگام سركش به نيروها در جزيره مجنون شمالي بر اثر آتش دشمن مجروح مي شود. وي در خصوص مشكل تردد مي گويد: «بخاطر عمق كم آب، امكان تردد قايق نبود. لذا مرا با آن وضع بد داخل فورغون قرار دادند و حدود 700 متر روي پل هاي كوثري راه بردند، تا به محل تخليه مجروحان برسيم. حالا شما حساب كنيد براي عمليات قصد داشتيم 9 يا 10 گردان را از عقبه كه با خط دشمن 14 كيلومتر فاصله داشت به جلو منتقل كنيم، در حالي كه اين فاصله (كه حائل بين ما و دشمن بود) تماما در آب پوشيده از نيزار بود و يا آب راه هاي بسيار باريك داشت مهمتر اين كه در جريان عمليات هم بايد از آن ها پشتيباني سريع به عمل مي آمد و اين يكي از مشكلات بود.».

[14] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار فتوحي.

[15] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار فتوحي و سردار جعفري.

[16] برگرفته از نوار مصاحبه با دكتر نادري.

[17] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار فتوحي.

[18] برادر نادري فرمانده گردان: «مسئولين به طور جدي نسبت به سلامتي نيروها حساس بودند. رزمندگان نيز به رغم سن كمشان، داراي درك عميق بودند و اين مهم را به خوبي مي فهميدند، لذا پيوند عميقي از اعتماد و باور متقابل بين آن ها برقرار بود. اگر غير از اين بود انجام كاري به اين مشكلي، در محدوديت زماني 5 / 2 ماهه، امكان پذير نبود. علت

آن بود كه ما از جنس نظامي ها (ارتش) نبوديم كه با ابلاغ و دستور صرف از آن ها بخواهيم كه كار انجام دهند. بلكه انس و الفت صادقانه، باور و انگيزه هاي جدي باعث پيشرفت كارها شد.».

[19] برگرفته از نوار مصاحبه با دكتر نادري.

[20] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار فتوحي و سردار جعفري.

[21] برگرفته از نوار مصاحبه با سردار وفايي.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109